مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دل! بـیـاور شـکـوه دلبـر را سر! بیـاور قـدوم سـرور را نیک بنگر به سـوم شـعـبان نــــوۀ دوّم پـــیـــمـــبـــر را فـاطـمه پاک کرد با دستـش اشک شوقی که ریخت حیدر را آب شد قـند در دل حـسـنش دیــد تــا کـه رخ بــرادر را عـرشیان در کـنار هم دیدند جـلـوههای شـبـیر و شُبَّر را فـطرس آمد شفا بگـیرد پس روی گهواره میکشد پر را فیض او ایـنچـنـین کند آزاد از حـصار قـفـس کـبوتر را آمـد اصـلا حـسـین دنـیـا تـا وا کـند روی سـائلان در را برو پس کـربـلا زیارت کن شـبـی آن مـرقـد مـطهـر را اینچـنـین محـو کن گـنـاهانِ مـا تــقــَدّم وَ مـا تــأَخّــر را کِی رهایم کند صف محـشر آن که دارد هـوای نوکـر را دارم از یار روزی اشک و دارم از دوسـت دیـدۀ تر را آه از آن ساعتی که زینب شد روضه خوانش به نـالۀ غرّا نبـض قـلب عـقـیـله تند شده خنجـری کند میبرد سر را |